طبقه کارگر
برگردان شین میم شین برگردان شین میم شین

 

گونتر هیدن

 

 

بخش اول

 

·      طبقه کارگر[1] یکی از طبقات اصلی جامعه سرمایه داری و قطب مخالف بورژوازی است.

·      وابستگان به طبقه کارگر، یعنی کارگران فاقد وسایل تولید هستند.

·      آنها فقط مالک نیروی کار خویش اند و باید آن را به ازای دستمزد، به عنوان کالائی به صحبان کاپیتالیستی وسایل تولید بفروشند.

·      از این رو، طبقه کارگر ـ علیرغم وجود آزادی حقوقی و فرمال ـ از فقدان آزادی در مقابل سرمایه داران رنج می برد.

·      کارگران مولدین بلاواسطه تولید کاپیتالیستی اند.

·      آنها به کار جسمی در روند تولید مشغولند و مولدین بخش اصلی ثروت جامعه اند.

·      طبقه کارگر در نظام سرمایه داری بوسیله طبقه حاکمه، یعنی بورژوازی بلحاظ اجتماعی استثمار می شود، بلحاظ سیاسی تحت سرکوب و ستم قرار دارد و بلحاظ ایدئولوژیکی جلوی رشدش گرفته می شود.

·      مفهوم «پرولتاریا» هر سه مسئله یاد شده، یعنی استثمار اجتماعی، سرکوب و ستم سیاسی و تنزل ایدئولوژیکی طبقه کارگر را در جامعه کاپیتالیستی در خود جمع کرده است.

 

·      با توسعه تئوری مارکسیستی ـ لنینیستی و تشکیل حزب پرولتری انقلابی، طبقه کارگر از یک طبقه «در خود» به یک طبقه «برای خود»[2] ارتقاء می یابد که به وظیفه تاریخی ـ جهانی خویش، بمثابه گورکن جامعه کاپیتالیستی و موجد جامعه سوسیالیستی آگاه است.

 

·      آماج مبارزاتی طبقه کارگر عبارت است از جهانی فارغ از استثمار و جنگ، یعنی جامعه ای حقیقتا انسانی، یعنی سوسیالیسم و کمونیسم.

 

 بخش دوم

 

 

·      طبقه کارگر اولین طبقه اجتماعی در تاریخ است که تنها زمانی می تواند خود را آزاد سازد، که منافع حیاتی اش بطور علمی توضیح داده شده باشد.

·      مبارزه عملی طبقه کارگر با حل مسائل فلسفی زمان آن انطباق پیدا می کند.

 

·      به قول کلاسیک های مارکسیسم «همانطور که فلسفه در پرولتاریا سلاح مادی خود را می یابد، پرولتاریا نیز به همانسان، در فلسفه سلاح معنوی خود را پیدا می کند.

·      فلسفه بدون خیزش (و یا نفی)[3] پرولتاریا نمی تواند واقعیت یابد و پرولتاریا نیز بدون واقعیت یابی فلسفه، نمی تواند برخیزد (و یا نفی شود)» [4]

 

·      فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی و طبقه کارگر دو روی مدال واحدی اند که وحدت تئوری و پراتیک نام دارد.

 

بخش سوم

 

 

·      با گذار جامعه از سرمایه داری به سوسیالیسم، خصلت طبقه کارگر تغییر می یابد.

·      طبقه کارگر در نظام اجتماعی سوسیالیسم، صاحب قدرت سیاسی است، نیروی رهبری کننده جامعه است، دیگر طبقه تحت استثمار و ستم و سرکوب نیست.

·      طبقه کارگر در نظام اجتماعی سوسیالیسم، دیگر پرولتاریا نیست، بلکه همراه با تمامت خلق، مالک وسایل تولید است، اداره کننده دولت، اقتصاد و فرهنگ است و در همکاری با دهقانان تعاونی ها و روشنفکران به ساختمان سوسیالیسم و کمونیسم مشغول است.

·      طبقه کارگر در این روند، شرایط اوبژکتیف و سوبژکتیف وجود خود را بمثابه طبقه نفی می کند.

·      همراه با انقلاب علمی ـ فنی، ساختار طبقه کارگر نیز تغییر می یابد.

·      کردوکار کارگران و روشنفکران به دو دلیل به همدیگر نزدیکتر می شوند:

 

1

دلیل اول

 

·      اولا از آن رو، که بخش های بزرگی از روشنفکران منشاء کارگری پیدا می کنند.

 

2

دلیل دوم

 

·      ثانیا از آن رو، که جدائی کار جسمی و کار فکری هر چه بیشتر بوسیله سیستم های تولیدی خودکار و اوتوماتیک بر بنیان مناسبات تولیدی سوسیالیستی از بین می رود.

 

·      توسعه اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سیستم جهانی سوسیالیستی نیروی پایان ناپذیر طبقه کارگر آزاد از استثمار و ستم را به بشریت نشان داد.

·      طبقه کارگر در دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم به نیروی اصلی توسعه جامعه بشری بدل می شود.

·      مراجعه کنید به جنبش کارگری، حزب مارکسیستی ـ لنینیستی.[5]

 

پایان

 



[1]Arbeiterklasse

[2]«Klasse an sich» zur «Klasse für sich»

[3]Aufhebung

[4]MARX/ENGELS 1 ‚ 391

[5] Arbeiterbewegung à Partei, marxistisch - leninistische.


December 26th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي